در محلات حاشیه ای شهر افراد با مسائلی چون تعارض فرهنگی، بیثباتی اجتماعی، بیکاری، بزهکاری، تراکم جمعیت، دسترسی نامناسب به خدمات و سلامت شهری، مشاغل کاذب، بیهویتی، احساس حقارت، آمادگی برای آشوب، خشونت، جرم و جنایت عجین شدهاست، زندگی میکنند و این عوامل سلامت روان را تخریب میکند. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که در بین اختلالات روانشناختی افسردگی با (5/22)، پرخاشگری با (7/21) و سپس افکار پارانوئیدی با (2/20) بالاترین میزان شیوع را در مناطق حاشیه نشین داشته است. میزان شیوع اختلالات در زنان بیشتر از مردان بود. درصدفراوانی اختلالات در رده سنی 25-18 سال بیشتر از سایر گروه های سنی بود. میزان شیوع اختلالات در بین افراد مجرد بیشتر از افراد متاهل و مطلقه بود. همچنین نتایج نشان داد که درصدفراوانی اختلالات در بین دانشجویان بیشتر از سایر گروه ها و مشاغل بوده و از نظر مقطع تحصیلی فراوانی اختلالات در بین افرادی که مدرک کارشناسی داشته اند بیشتر بوده است. در نهایت نتایج نشان داد که بین اختلال های روانی و رضایت از زندگی همبستگی منفی و معناداری وجود دارد. در این پژوهش افرادی که سلامت روانی خود را ضعیف گزارش کردند، رضایت از زندگی پایینی داشتند. بنابراین آسیب های ناشی از اختلال روانی موجب فاصله قابل ملاحظه عملکرد کلی فرد با استانداردها و ایده آل ها خواهدبود که به نظر میرسد به ارزیابی منفی و نارضایتی کلی از زندگی منتهی میگردد. با توجه به گسترش مناطق حاشیه نشین و مشکلاتی که ساکنین این مناطق دارند و با توجه به شیوع اختلالات روانی در این مناطق توجه ویژه به این مناطق ضروری می باشد چرا که با بهبود مشکلات روانشناختی افراد حاشیه نشین میزان رضایت از زندگی این افراد نیز افزایش مییابد.